در جهانی که فناوری با سرعت نور پیش میرود، هنوز هم قصهگویی سنتی یکی از مؤثرترین ابزارهای تربیتی و آموزشی برای کودکان محسوب میشود.
محبوبه کلبعلی مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مدرس دانشگاه با بیان این نکته گفت: “قصهها نهتنها دروازهای به دنیای تخیل هستند، بلکه مهمترین مفاهیم زندگی را در قالبی شیرین و ماندگار به کودکان میآموزند. در عصری که صفحات نمایش جایگزین کتابهای رنگارنگ شدهاند، بسیاری از متخصصان کودک نگران کاهش قدرت تخیل و خلاقیت در نسل جدید هستند. اما هنوز هم روشهایی وجود دارد که میتواند کودکان را به دنیای پر رمز و راز تخیل بازگرداند. یکی از این روشها، هنر دیرینه قصهگویی است که قرنهاست در فرهنگهای مختلف جایگاه ویژهای داشته است.”
وی که در زمینه قصهگویی و داستاننویسی برای کودکان از تجارب خوبی برخوردار است در باره نقش مربی به عنوان راهنمای سفر خیالانگیز برای کودکان معتقد است: “کودکان مانند لوحهای سفید و پاکی هستند که آماده دریافت هرگونه نقش و نگاری هستند. قصهگویی این فرصت را به ما میدهد که زیباترین و معنویترین نقشها را بر این لوحهای پاک ترسیم کنیم.”
به گفته این مربی، زمانی که یک قصهگو خودش با دنیای قصه ارتباط عمیقی برقرار کند، میتواند کودکان را به بهترین شکل ممکن با خود همراه سازد. وی در همین ارتباط افزود: “وقتی من به عنوان مربی ابتدا خودم قصه را باور میکنم و در آن غرق میشوم، بچهها هم به راحتی با من همراه میشوند و این سفر خیالی برایشان به تجربهای فراموش نشدنی تبدیل میشود.”
او در ادامه به جایگاه تخیل به عنوان موهبتی که با قصهگویی شکوفا میشود اشاره کرد و یادآور شد: “کودکان به طور طبیعی موجوداتی کنجکاو و خیالپرداز هستند. قصهها این توانایی را دارند که دنیای درونی آنها را گسترش دهند و افقهای جدیدی پیش رویشان بگشایند.”
این مربی در ادامه توضیح میدهد که چگونه میتوان با استفاده از ابزارهای ساده، این تجربه را برای کودکان غنیتر کرد: “گاهی با کمک مقوا و کمی رنگ، ماسک شخصیتهای قصه را میسازیم. گاهی از بچهها میخواهیم که نقش شخصیتها را بازی کنند. حتی گاهی بدون هیچ ابزاری، فقط با تغییر صدا و بیان احساسات، قصه را چنان جذاب میکنیم که بچهها کاملاً در آن غرق میشوند.”
وی تأکید میکند که قصهگویی بدون ابزار نیز میتواند به پرورش قوه تخیل کودکان کمک شایانی کند. کلبعلی در این ارتباط میگوید: “وقتی شما فقط با کلمات قصه را تعریف میکنید، ذهن کودک فعالانه شروع به خلق تصاویر و صحنهها میکند. این فرآیند نهتنها خلاقیت را تقویت میکند، بلکه به رشد شناختی و زبانی کودک نیز کمک میکند. یکی از مهمترین کارکردهای قصهگویی، انتقال غیرمستقیم مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، از قصه به عنوان یک ابزار آموزشی قوی استفاده میشود. در فرهنگ خودمان نیز از دیرباز قصهها نقش مهمی در تربیت کودکان داشتهاند. تأثیر یک قصه خوب گاهی از ساعتها سخنرانی و نصیحت بیشتر است.”
او که دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی نیز هست ادامه میدهد: “کودکان به راحتی با شخصیتهای قصه ارتباط برقرار میکنند و از آنها درس میگیرند. چهبسا مسائل پیچیدهای مانند عدالت، مهربانی، شجاعت و حتی حقوق شهروندی را بتوان از طریق قصهگویی به کودکان آموخت. یکی از زیباترین جنبههای قصهگویی، ایجاد ارتباط عمیق عاطفی بین قصهگو و کودک است. هر قصهای دنیایی از احساسات است. شادی، غم، ترس، امید و هیجان همگی در قصهها وجود دارند. من سعی میکنم با لحن صدا و حالات چهرهام این احساسات را به کودکان منتقل کنم. وقتی بچهها را تشویق میکنم که در بیان قصه مشارکت کنند، این ارتباط عاطفی عمیقتر هم میشود.”
این مربی در پایان، خاطرهای زیبا از قصهگویی کتاب *«یکی بود»* اثر سوسن طاقدیس تعریف میکند: “این قصه حالت نمایشی دارد و هر بار که آن را برای بچهها تعریف میکنم، با چنان شور و هیجانی همراه میشوند که گویی خودشان بخشی از داستان هستند. چهرههای آنها در طول قصه گویای تمام احساسات است. اما جالب اینجاست که من هر بار بیشتر از بچهها مجذوب این قصه میشوم. انگار رازی در این قصه نهفته است؛ رازی که به ما یادآوری میکند “یکی هست” که صدای همه را میشنود، حتی صدای کوچکترین موجودات را درک میکند. یادمان باشد در دنیای پرشتاب امروز، شاید قصهگویی سنتی به نظر برخی کاری قدیمی و منسوخ باشد. اما حقیقت این است که قصهها هرگز نمیمیرند. آنها زندهاند و هر روز به شکلهای جدیدی خود را به زندگی ما وارد میکنند. شاید وقت آن باشد که دوباره به این هنر اصیل برگردیم.”
(1) دیدگاه
موسوی
بسیار عالی💐💐💐